کودکی (آذر تقوی)

 

دخترکی بودم بی خبر از دنیا

با دستانی کوچک، قد و بالایی کوتاه

با موهای ریخته، با چشمانی شفاف

نگاهم خوشبین، با تبسمی شاد

با کمترین اخمی دنیای شادی ها

بهم می ریخت

دلم که می گرفت زار زار گریه میکردم

در قید و بند نبودم

بس که ساده بودم

نه خزان پاییز را میدانستم

نه سردی زمستان را

روزهای ابری

شبهای مهتابی

به چشم زیبا

آرزوهای دیر پا

چقدر کوچک بودند

بس که ساده بودم

دستانم کوچک

صدایم کوتاه

هیچکس با من کاری نداشت

آخر ترانه ام طنین و پژواکی نداشت

در من هیچ نفرتی نبود

قلبم کوچک بود اما تنگ نبود

کودکی، سبکبار و زودگذر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:,ساعت 10:13 توسط محمد تقوی |
نمايش باکس نظرات
بستن باکس نظرات